کلبه ی عشق

عاشقونه

مانی

سلام میکنم به همه ی دخترپسرای ایرونی مانی هستم 20سالمه اهل مشهدعاشق بروبچ باحالو بانمکم خوشگلا نظریادتون نره. قربونتون(ماني)


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مانی بانمکو آدرس janjaly.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

ردیاب خودرو

مطالب اخير

آرشيو مطالب

اسفند 1390

نويسندگان

مانی

پیوند های روزانه

حمل ماینر از چین به ایران

حمل از چین

پاسور طلا

الوقلیون

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 7
بازدید کل : 4518
تعداد مطالب : 3
تعداد نظرات : 22
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


سازدهني ام رابي حضورتوبه دهانم مي گذارم

وسرخوش ازعشقت نواي خاموش قلبم رامي نوازم!

شايدنسيم صدايم رابه توبرساندوبازتورا به ياد قلب سوخته ام بياندازد!

گرچه خيلي دوراست اماهنوزچشم به راه جاده اي دارم كه تواز آن به آسمانه هاپيوستي وديگر

هيچ كبوتري خبري ازبرگشتنت نياورد.

وبازهم دركنارجاده بي حضورتومي نوازم....

شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

|

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی...شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید...

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:


سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم...



 

پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|